به گزارش سینماپرس به نقل از ستاد خبری سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، کارگاه فیلمنامهنویسی مهران کاشانی در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، صبح روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ماه در سالن شماره ۴ پردیس سینمایی چارسو برای اعضای دارالفنون برگزار شد. در ابتدای این کارگاه مازیار میری مدیر بخش دارالفنون با حضور در کارگاه ضمن خیرمقدم به اعضای دارالفنون به اهمیت برگزاری این کارگاهها برای علاقهمندان اشاره و از آنها برای حضور در این جلسات تشکر کرد.
در ادامه مهران کاشانی مدرس این کارگاه فیلمنامهنویسی با بیان این موضوع که چرا داستانگویی طی سالیان دراز همراه انسان بوده است، اظهار کرد: برخی اوقات بدیهیات بخاطر اینکه بدیهی هستند فراموش میشوند. سوالی از شما دارم که چرا داستانگویی طی این سالیان دراز همراه ماست. احتمالا جواب شما این است که چون داستان شیرین است و ما داستانهایی را تجربه میکنیم که راحتتر از دنیای واقعی است، اما فیلمها اکثرا قتل و خشونت را در خود دارند و این بهتر از دنیای واقعی نیست، پس اینکه داستانها بهتر و راحتتر از زندگی عادی هستند رد میشود.
کاشانی رو به مخاطبان کرد و از آنها خواست که در این بحث شرکت کنند و نظرشان را درباره داستان بگویند، یکی از مخاطبان ایرانی در این مبحث شرکت کرده و با کاشانی درباره اینکه چرا داستانها را بیشتر دوست داریم گفتگو کرد، این عضو دارالفنون گفت: مخاطب دوست دارد بنشیند و داستانها را ببیند تا به نوعی دنیای مورد علاقهاش را در فیلم و داستان مشاهده کند. انسان دوست داشت که تجارب خود را به اشتراک بگذارد پس داستان را خلق کرد تا زندگیهای دیگری را نیز تجربه کند.
یکی دیگر از اعضا گفت: انسان نیاز به ماندگاری و بقا داشت پس داستان را خلق کرد و شنیدن داستان هم برای انسان خوشایند آمد و آن را ادامه داد. داستانها انسان را ماندگار میکنند و حتی در سالیان دور نیز از آنها یاد خواهد شد.
یکی دیگر از اعضای دارالفنون این بار اینگونه داستان را توصیف کرد: ما عمر کوتاهی داریم و نمیتوانیم تمام دنیا را کشف کنیم و ببینیم، با کمک داستان این اتفاق برای انسان رخ میدهد.
کاشانی ضمن تشکر از اعضا گفت: داستانگویی یک تجربه نیابتی است، قهرمان داستان کاری را در زندگی انجام میدهد که ما نمیتوانیم در دنیای واقعی انجام دهیم، داستان شنیدن برای ما بسیار کم هزینه است و تجربه کسب کردن به واسطه دیدن او در داستان برای ما هزینهای نخواهد داشت، مهمترین مسئله این است که داستان با جامعهشناسی فلسفه و روانشناسی متفاوت است، اینها گذارهایی را بیان میکنند و اثبات میکنند و داستانگویی با این نوع نگرش متفاوت است. اینها به عنوان علوم انسانی گزارش و توضیحی از جهان خود میدهند، اما داستان علاوه بر گزارش و توضیح دادن جهان تاثیر عاطفی هم خواهد داشت. نقطه مرکزی مسئولیت داستان عاطفی بودن آن است. اگر داستانها تاثیر عاطفی روی مخاطب نداشته باشند، از نظر من داستان نیستد.
وی ادامه داد: حال باید دید که تاثیر عاطفی به چه دلیل اینقدر مهم است، دلیل اهمیت قصه و داستانگویی این است که هر مسئلهای را از بعد عاطفی برای ما بیان میکند. خروجی داستانها را در علوم دیگر میتوان دید اما هیچکدام تاثیرگذاری داستان و قصه را بر مخاطب ندارد. ما به واسطه اعتقاداتمان تغییر نمیکنیم، ما پندهای زیادی میشنویم اما باعث تغییرمان نمیشوند، در حالیکه داستانها میتوانند ما را متحول کنند. به همین دلیل میبینیم که سریالهای زیادی در دنیا وجود دارد که میتوان تاثیر آنها را از نظر اخلاقی بر مخاطب دید.
کاشانی افزود: ما شبیه به رمانها و فیلمهایی که میبینیم هستیم؛ شباهت ما به آنها بیشتر است تا شباهت قهرمانان قصه به ما. مهمترین خصیصه داستانها تاثیر عاطفی آنهاست واین اصلیترین ویژگی داستان است.
کاشانی در بحث دیگری با اشاره به این موضوع که ما چه زمانی میتوانیم بگوییم داستان میشنویم، از اعضا خواست تا باز هم در این بحث شرکت کنند.
یکی ازاعضا اظهار کرد: هرگاه گذری از دوران را بیان کنیم داستان گفتهایم، کاشانی در جواب گفت: من این نظریه را نمیپذیرم، از شما میخواهم راحتترین نظریه را به زبان بیاورید.
شرکت کننده دیگری اظهار کرد: ریتمی جذاب که ما را به دنبال خود بکشاند داستان است؛ داستان ابتدا میانه و پایان دارد.
کاشانی در جواب گفت: همه اینها را میتوان گفت اما نمیتوان به عنوان داستان پذیرفت، علیرغم اینکه میتوانید همه زندگیتان را تعریف کنید، اما باید بدانید در کجا یک داستان را تعریف میکنید. بگذارید برای توضیح این مطلب یک داستان واقعی برای شما تعریف کنم.
وی ادامه داد: چندین سال پیش در خانهای زندگی میکردم که چهار طبقه داشت، طبقه همکف یک بانو و یک پسر معتاد زندگی میکردند، طبقه دوم همسایهای مرموز داشتم، طبقه سوم من بودم و طبقه چهارم چند دانشجو زندگی میکردند. روزی به خانه بازگشتم و دیدم که اعتبار اینترنتم تمام شده است. باید به بیرون میرفتم وکارت اینترنت خریداری میکردم و بازمیگشتم، رفت و آمد من حدود ده دقیقه طول کشید. وقتی بازگشتم صدای تلویزیونی بلند بود و حتی در راهروها شنیده میشد. این معمول نبود و باعث شگفتی من شده بود، طبقات اول و دوم را رد کردم و صدا بیشتر شد نزدیک خانه شدم و دیدم که صدا از خانه من میآمد، در صورتی که من درب را قفل کرده بودم! یک آن جا خوردم و تعجب کردم. از لای در تلویزیون را دیدم که با صدای بلند در حال پخش برنامه بود، خیلی ترسیدم و فکری از ذهنم گذشت و فکر کردم که وقتی من نیستم همسایه مرموز من وارد خانه میشود و من خبر ندارم. این تصور در چند لحظه از ذهن من گذشت. تصمیم گرفتم آرام درب را باز کنم اما تا درب را باز کردم صدای عجیبی داد و ناگهان...
کاشانی بیان کرد: خیلی دوست دارید بدانید که چه شد؟ آیا اکنون در وجود شما حسی وجود دارد؟ من پایان این قصه واقعی را در انتهای کارگاه به شما خواهم گفت. اگر بخواهم به این موضوع توجه کنم و بگویم که داستان چیست، باید گفت شکاف در واقعیتی که انتظارداریم. هرگاه شکافی بین پیشبینی و نتیجه به وجود آید، داستان به وجود آمده است، این شکاف و گپ میتواند تشکیل یک داستان بدهد.
وی اظهار کرد: اکنون میدانیم که داستانها دو ویژگی دارند، یک اینکه شکافی بین پیشبینی و نتیجه ما وجود دارد و دوم اینکه روی مخاطب تاثیر عاطفی دارد. اگر این دو علت را از هر داستانی بگیریم آن داستان دیگر داستان نیست، خلاف واقعیت و پیشبینی بودن باعث جذابیت و ماهیت یک داستان میشود، اینها جوهر تولید داستان هستند.
این فیلمنامهنویس افزود: در بخش بعدی باید بدانیم به عنوان یک نویسنده چطور میتوانیم یک داستان را تولید کنیم؛ یکی از بهترین راهها این است که حادثه ایجاد کنیم و شکافی بین عامیانه بودن و روزمره بودن بهوجود بیاوریم. این حادثه محرک است، اینکه چطور میتوانیم در زندگی یک نفر حادثه ایجاد کنیم. هر گاه این حادثه را در روزمرگی ایجاد کردید یک داستان بالقوه خواهید داشت.
کاشانی در پاسخ به این پرسش که این حادثه باید در کجای داستان و فیلم رخ دهد، گفت: داستان هیچگاه آغاز نمیشود تا در داستان حادثه آوار شود؛ نیروی محرک حادثهای است که زندگی ما را از روزمرگی خارج میکند. چه اتفاقی میتواند زندگی شما را با حادثه مواجه کند، اگر این فکر را داشتید یک داستان در ذهن شما به وجود آمده است. لازم نیست که حتما اتفاق خارقالعاده ای رخ دهد حتی اتفاقات کوچک هم میتواند داستان را ایجاد کند.
وی ادامه داد: حادثه محرکی که باعث ایجاد داستان میشود ۴ دلیل دارد، اول اینکه شخصیت اصلی را از روال معمول زندگی خارج میکند، دوم اینکه شخصیت اصلی را مجبور به واکنش میکند، سوم اینکه شخصیت اصلی را مجبور میکند که در راستای بازگشت اوضاع تلاش کند و چهارم اینکه هدف را در خود جای دهد و اینکه بتوان گفت ماجرا به کجا ختم میشود. هر گاه یک ایده این چهار خصلت را داشت میتوان به آن به چشم یک داستان نگاه کرد، مثلا در فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی یک خانواده وجود دارد که روال عادی زندگی خود را دارد، اما یک بار به خانه آمده و دیده که به همسرش تعرض شده است. این ماجرا یک داستان محرک است و ۴ اصل یک داستان را دارد. وقتی میخواهیم یک حادثه محرک در داستان داشته باشیم، باید این ۴ اصل را رعایت کنیم.
این مدرس فیلمنامهنویسی عنوان کرد: اولین حادثه مهمی که این ویژگیها را داشته باشد حادثه محرک در فیلم و یا رمان خواهد بود، به حادثه محرک، قلاب هم گفته میشود. اگر این قلاب و حادثه محرک درست طراحی و بیان نشود نمیتواند مخاطب را با خود همراه کند. به محض ایجاد حادثه محرک در داستان به عنوان نویسنده وظیفه ما ایجاد دستاندازها و ایجاد مشکل برای شخصیت است، چرا ما وظیفه داریم این مشکل را برای شخصیت ایجاد کنیم؟ به این سوال کمی فکر کنید و جواب را برای خودتان تکرار کنید.
در ادامه کارگاه اول و پس از یک استراحت کوتاه، مهران کاشانی کارگاه فیلمنامهنویسی را ادامه داد و با اشاره به اهمیت ایجاد حادثه محرک اعضای دارالفنون را به بحث و تبادل نظر در این رابطه ترغیب کرد. مباحث زیادی انجام شد و نظریههایی از طرف اعضای دارالفنون ارائه شد که کاشانی خود را با جوابها همراه کرد و درباره حادثه محرک نظریههایی ارائه داد.
کاشانی گفت: اگر حادثه محرک نداشته باشیم، عملا فیلم یا رمان ما پایان یافته است. ما فشار و مشکلات را روی شخصیت اضافه میکنیم چون هیچ انسانی تغییر نمیکند و قصه پدیدار نمیشود مگر انسان تحت فشار و مشکل قرار بگیرد. ما با گذارههای درست و اخلاقی تغییری در زندگی نخواهیم داشت، اما تحت فشار و با تجربه درونی تغییر خواهیم یافت. تجربههای عاطفی ما بر اثر فشار نیروهای بیرونی کسب میشود، به این دلیل است که ما در داستان مشکل ایجاد میکنیم تا شخصیت تغییر کند.
وی با طرح این پرسش که حال چرا باید شخصیت تغییر کند؟ گفت: این یک مسئله فلسفی در داستان است و قصه به این منظور روایت میشود که تغییر را حکایت کند. پژوهشگران اسطورهها و داستانها به این نتیجه رسیدهاند که تمام داستانها یک نتیجه دارند. علیرغم وجود فرمهایی که شنیدیم و دیدیم اما آنها این نظر را دارند و هیجانانگیز است که بدانید حرف درستی میزنند. بزرگان زیادی درباره اسطورهها و قصهها تحقیق کردند و همگی به این نتیجه رسیدهاند که هدف همه داستانها روایت درباره تغییر است.
مدرس کارگاه فیلمنامهنویسی دارالفنون اظهار کرد: ممکن است از شنیدن اینکه همه داستانها یک فرم دارند، ناراحت و متعجب شوید، اما هرگاه به این موضوع فکر کردید، من شما را به چهره انسان ارجاع می دهم که همه چشم، زبان و بینی داریم اما متفاوتیم. یک چهره و فرم مشخص اما بی نهایت تنوع در قیافه انسان ها وجود دارد.
وی در ادامه گفت: این کارگاه درباره فیلمهای داستانی صحبت میکند، فیلمهای تجربی هم اگر این نوع روایت را در خود داشته باشند، مورد توجه ما هستند. در فیلمهای داستانی و روایی شخصی وجود دارد که دارای هدف است، هدفی که برای رسیدن به آن مشکلاتی وجود دارد، این سادهترین فرم داستان است؛ حال یا پیروز شده و یا شکست میخورد اما در هر صورت او دچار تغییر خواهد شد، در حقیقت درام داستان مبتنی بر یک تغییر است.
کاشانی اظهار کرد: یک ایراد بزرگ در اکثر فیلمنامهها وجود دارد، همه میدانیم که شخصیت وقتی دچار حادثه شد، سعی بر آن دارد تا به هدف خود برسد. ما به عنوان نویسنده سعی میکنیم موانعی را بر سر راه او بگذاریم. اکثر فیلمنامهنویسهای تازه کار در راه رسیدن به هدف مشکلات متنوع و متکثری قرار میدهند که این غلط است، به جای مشکلات متنوع باید یک مشکل را افزایش دهند.
وی افزود: برای انسان ۳ نوع مشکل درونی، خانوادگی و اجتماعی وجود دارد و شما باید مشکلات را بشناسید و یک مشکل را ادامه داده و بزرگ کنید، درهم ریختن مشکلات درونی خانوادگی و اجتماعی کار اشتباهی در نویسندگی و فیلمنامهنویسی است و ایجاد مشکلات متنوع برای شخصیت داستان بسیار کار غلطی است، باید مشکلی که در داستان طراحی کردیم آرام آرام افزایش دهیم. یک نویسنده خوب یک سطح از مشکلات را افزایش میدهد و اگر توانست مشکلات شخصیت داستان را در دو سطح به خوبی افزایش دهد، یک نویسنده قهار و ماهر است.
کاشانی با طرح این پرسش که چرا افزایش مشکلات برای شخصیت بهتر از ایجاد تنوع در آن است؟ مخاطبان و اعضای دارالفنون را به شرکت دوباره در بحث دعوت کرد. وی ضمن شنیدن نظریهها و پاسخها گفت: یک نویسنده بد تنوع ایجاد میکند اما مشکل اصلی را بزرگ نمیکند، نویسندهای خوب است که میداند مشکل باید افزایش پیدا کند، نه اینکه تنوع داشته باشد، بنابراین فیلمنامه یا رمان خود را با افزایش مشکلات پیش میبرد. نود درصد فیلمنامهها به دلیل رعایت نکردن این نکته فیلمنامههای غیر قابل استفادهای هستد.
وی بیان کرد: زمان بین حادثه محرک تا هدف بیشترین زمان فیلمنامه را در برمیگیرد، این زمان جهنم فیلمنامهنویسان است، اگر درست به این زمان پرداخت نشود داستان کسلکننده خواهد بود و ایجاد افزایش مشکلات پیشروندگی در فیلم را به همراه خواهد داشت. وقتی مشکل افزایش پیدا میکند و انسان تحت فشار قرار میگیرد درون خود را به نمایش میگذارد و رفتار درونی و واقعی خود را نشان میدهد. وقتی مشکلات رشد میکنند شخصیت داستان تحت فشار قرار میگیرد و مرزهای نهایی زندگی را تجربه میکند. ما شخصیت را به جایی میبریم که خودمان تجربه آن را نداشتهایم و از طریق کنشهای شخصیت، سطح تجربههای خود را افزایش میدهیم.
این فیلمنامهنویس بیان کرد: قرار دادن شخصیت بین خوبیهای آشتیناپذیر جزو لذتهای داستاننویسی است، دو فعل خوبی که شخصیت بین آن قرار گرفته است، یکی از بهترین لحظات فیلمنامهنویسی است. نقطه بحران نقطهای است که نویسنده آن را کش میدهد و این نقطه جذابترین نقطه یک داستان و فیلمنامه است. نویسنده خوب این لحظات را ایستاتر میکند تا مخاطب بیشتر در این لحظه بماند و تعلیق بیشتری داشته باشد.
وی در پایان گفت: مهمترین نکتهای که یک فیلمنامهنویس باید رعایت کند، این است که شخصیت وقتی با مشکلات روبرو میشود آرام آرام تغییر کند. باید حوادثی طراحی شود که شخصیت تغییر کند و این تغییر برای مخاطب باورپذیر باشد. هدف داستان تغییر شخصیت است و از این مفهوم مهمتر در داستانگویی نداریم. قصه طوری طراحی میشود که تغییر را به مخاطب نشان دهد، یا از خوب به بد و یا از بد به خوب. ما با داستاننویسی میتوانیم انسانها را به سمت خوبیها و یا بدیها تغییر دهیم.
آدرس سایت رسمی جشنواره Fajriff.com و پست الکترونیکی جشنواره Info@Fajriff.com است.
سیوهفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر از ۱۸ تا ۲۶ آوریل ۲۰۱۹ (۲۹ فروردین تا ۶ اردیبهشت ۱۳۹۸) به دبیری رضا میرکریمی در تهران در حال برگزاری است.
ارسال نظر